مجادله در ادبیات بر سر یک خال...
>> > ۱- حافظ:
> > اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
> > به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را
> —•—•—•—•— > >
۲- صائب تبریزی:
> > اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
> > به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
> > هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
> > نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
> —•—•—•—•— > >
۳- شهریار:
> > اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
> به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
> > هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
> > نه چون صائب که میبخشد سر و دست و تن و پا را
> > سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
> > نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
> —•—•—•—•— > >
۴- محمد عیادزاده:
> > اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
> > خوشا بر حال خوشبختش، بدست آوردْ دنیا را
> > نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را
> > مگر بنگاه املاکم؟ چه معنی دارد این کارا؟
> > و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلاً
> > که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
> > نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را
> > فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را.....؟؟؟
- ۹۴/۰۴/۲۵